کانسرت خوانندگان ایرانی در کابل

یک شبکه فارسی زبان مقیم لوس آنجلس آمریکا تصمیم گرفته است تا اواخر ماه جوزا کانسرتی با حضور خوانندگان ایرانی دایر نماید.

این شبکه اعلام کرده است که تا کنون دو خواننده ایرانی به نام های ستار و فردمنش آمادگی خود را برای اجرای کانسرت در کابل ابراز داشته اند.

اولین کنسرت موسیقی پاپ چند روز قبل در کابل برگزار شد و خواننده محبوب افغانستانی فرهاد دریا اجرای برنامه داشت.

افزایش سرمایه گذاری در افغانستان

وزیر تجارت افغانستان گفت که پس از اجلاس اکو شماری زیادی از سرمایه گذاران خارجی علاقه مند شده اند که در این کشور سرمایه گذاری کنند

مصطفی کاظمی وزیر تجارت افغانستان گفت که پس از برگزاری کنفرانس تجارت و سرمایه گذاری اکو در کابل میزان مراجعه سرمایه گذاران درافغانستان به 3 برابر افزایش یافته است.

وزیر تجارت افغانستان که روز سه شنبه (18 مه) در یک کنفرانس خبری در کابل سخن می گفت، خاطرنشان کرد که کنفرانس بین المللی اکو که با هدف تشویق سرمایه گذاران خارجی برای سرمایه گذاری در افغانستان در کابل برگزار شده بود در این امر موثر بوده است.

آقای کاظمی گفت که پس از اجلاس اکو شماری زیادی از سرمایه گذاران خارجی علاقمند شده اند که در افغانستان سرمایه گذاری کنند.

وزیر تجارت افغانستان در این کنفرانس خبری ضمن بررسی فعالیتهای این وزارت در چند ماه گذشته از موافقت دولت افغانستان برای ایجاد کارخانه تولید کوکاکولا با هزینه 25 میلیون دلار این کشور خبر داد.

آقای کاظمی در مورد فروش سنگهای قیمتی افغانستان که در حال حاضر سالانه به ارزش 400 میلیون دلار در بازارهای جهانی به طورغیر قانونی به فروش می رسد گفت که از این پس سنگهای قیمتی افغانستان از داخل کشور صادر خواهد شد.

او افزود که دولت افغانستان مجوز ساختن جواهرات از سنگهای قیمتی افغانستان را به یک شرکت افغانی مقیم اروپا داده است.

به گفته وزیر تجارت، شورای وزیران نیز، زمینی به مساحت 25 جریب را در منطقه پارکهای صنعتی کابل در اختیار این شرکت گذاشته است تا عملا کار خود را آغاز کند.

وزیر تجارت افغانستان در این کنفرانس خبری همچنین در مورد دست آورد های کنفرانس بیشکک که در ماه گذشته در پایتخت قرقیزستان برگزار شد، سخن گفت و آن را برای مردم افغانستان پربار خواند.

آقای کاظمی گفت این کنفرانس فرصت خوبی برای افغانستان بود تا طرح ها و امکانات خود را به کشور های منطقه معرفی کند.

در کنفرانس بیشکک کشورهای ایران، پاکستان، افغانستان و کشورهای آسیای میانه شرکت داشتند.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اعتراض وزیر تجارت به یک شرکت خارجی

مصطفی کاظمی، وزیر تجارت افغانستان، از شرکت خارجی سوپریم (Supreme) به دلیل آنچه او نقض قوانین گمرکی کشورش خواند انتقاد کرد.

شرکت سوپریم برای نیروهای بین المللی یاری امنیتی (آیساف) مواد غذایی تهیه می کند.

آقای کاظمی در حاشیه یک کنفرانس خبری گفت که این شرکت، بدون موافقت دولت افغانستان، بازاری را در منطقه پلچرخی کابل راه اندازی کرده که در آن، اجناس و کالاهای خارجی را بدون پرداخت مالیات، به فروش می رساند.

به گفته وزیر تجارت افغانستان، این شرکت، با حمایت نیروهای آیساف این کار را آغاز کرده است.

وزیر تجارت گفت که شرکتهای داخلی، توان رقابت با این شرکت را ندارند.


پیامد های مصالحه حزب اسلامی و دولت افغانستان



از روزنامه شرق : در روز یکشنبه ۱۳ ثور، یک هیأت از اعضاى اصلى و رهبران عمده حزب اسلامى افغانستان که خود را شوراى تصمیم گیرى حزب اسلامى خوانده اند، در یک کنفرانس خبرى در کابل شرکت کرده و سیاست هاى جدید حزب اسلامى افغانستان را بیان کردند. این هیأت اعلام کرد که زعماى حزب اسلامى اقدام به تشکیل شوراى تصمیم گیرى در این حزب کرده و حدود ۹۰ درصد از اعضاى حزب به این شورا پیوسته و گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامى به همراه ده درصد دیگر از اعضاى حزب از بدنه اصلى حزب اسلامى جدا شده اند.
این رهبران که عبارتند از «مولوى جانباز سرافراز»، دکتر «جان محمد همکار»، «سید رحمان واحدیار»، «معلم عبدالعزیز»، «عبدالقدیر کریاب»، «عبدالهادى ازغندیوال»، دکتر «مقعل محمد ابراهیمى»، «عبدالحنان وحید»، مهندس «عبدالغفار»، دکتر «محمدقاسم همت» و «مولوى عطاالله» با تاکید بر اینکه منافع ملى را بر منافع حزبى و شخصى ترجیح مى دهند و از عزم خود براى همکارى با دولت انتقالى افغانستان و فعالیت قانونى در سرتاسر کشور خبر دادند. حزب اسلامى افغانستان همچنین با صدور بیانیه اى مدعى شد که رهبران این حزب از مدتى پیش و با دولت انتقالى افغانستان در مذاکره بوده تا حزب اسلامى به عنوان یک ارگان سیاسى مستقل و قانونى در سراسر افغانستان حق فعالیت داشته باشد.
این حزب درباره دولت انتقالى افغانستان نیز اعلام کرد: حکومت انتقالى اسلامى به مثابه آغازى نوین نزد ملت افغان قابل قدردانى است. حکومت منتخب و مستحکم مرکزى خواست اساسى ما بوده و مى خواهیم که جهت رسیدن به این آرمان با دولت همکارى کنیم. اقدام رهبران اصلى حزب اسلامى افغانستان در ابراز آمادگى براى همکارى با دولت افغانستان و حمایت آنها از دولت انتقالى حامد کرزى بازتاب وسیعى در صحنه سیاسى افغانستان داشته و محافل قدرت در افغانستان واکنش هاى مختلفى به مواضع جدید حزب اسلامى که یکى از مهم ترین نیروهاى سیاسى اپوزیسیون دولت افغانستان بود، داشته اند. حامد کرزى ریاست دولت افغانستان این اقدام اعضاى حزب اسلامى را «صلح جویانه»و گامى موثر در راه تحکیم صلح و گسترش ثبات در افغانستان دانسته است.

دفتر سخنگوى کرزى نیز در بیانیه اى که روز دوشنبه منتشر کرد به ملاقات اعضاى شوراى تصمیم گیرى حزب اسلامى با معاونان رئیس دولت اشاره کرده و اعلام داشته است که معاونان دولت، در این دیدار، براى همکارى با حزب اسلامى، اعلام آمادگى کرده اند. سفارت آمریکا در کابل هم که «زلمى خلیل زاد» سیاستمدار افغان تبار آمریکایى در راس آن قرار دارد از اعلام پشتیبانى شوراى تصمیم گیرى حزب اسلامى از دولت افغانستان، استقبال کرد. سفارت آمریکا در بیانیه اى به این مناسبت، ابراز داشته است که این اقدام اعضاى بلندپایه حزب اسلامى، نمایانگر این است که افغانستان پس از این، جاى جنگ و تروریسم نیست. مصالحه حزب اسلامى و دولت در مطبوعات افغانستان بازتاب مفصلى داشت. روزنامه دولتى «انیس» چاپ کابل با پوشش وسیع خبرى از کنفرانس مطبوعاتى شوراى تصمیم گیرى حزب اسلامى افغانستان سعى کرده تا در تحلیل هاى سیاسى و خبرى خود این اقدام را یک حرکت مهم در راه برقرارى ثبات در افغانستان قلمداد کند.
اما در مقابل این نظریه روزنامه انیس، روزنامه غیردولتى آرمان ملى در مطلبى با عنوان «حزب اسلامى با بازى ها و تحرکات جدید» ضمن بررسى فعالیت هاى حزب اسلامى بعد از حضور نیروهاى ائتلاف بین المللى ضدتروریسم به رهبرى آمریکا در افغانستان، سعى کرده تا مصالحه بین دولت و حزب اسلامى را با توجه به عدم مشارکت «گلبدین حکمتیار» رهبر حزب اسلامى در آن کم اهمیت جلوه بدهد و در بخشى از این مقاله در این رابطه نوشته است که: «گلبدین حکمتیار، حلقه اى از جوانان افراطى به نام کماندوهاى حکمتیار دارد که همه آموزش هاى نظامى دیده اند. اکثر اعضاى ارشد حزب، با هراسى که از این حلقه نظامى مخفى دارند، نمى توانند آزادانه فعالیت کنند.» اما جداى از واکنش هاى متفاوتى که به مصالحه شوراى تصمیم گیرى حزب اسلامى با دولت افغانستان صورت گرفته است، به نظر مى رسد با توجه به پیشینه حزب اسلامى و نقش محورى گلبدین حکمتیار در این حزب و نیز وضعیت سیاسى فعلى افغانستان، میزان اهمیت مصالحه تعدادى از رهبران حزب اسلامى با دولت و نیز اهدافى که موجب این مصالحه شده است، بیشتر مشخص شود. حزب اسلامى افغانستان در اواسط دهه ۷۰ میلادى توسط گلبدین حکمتیار و با هدف مبارزه با حکومت غیردینى «
محمد
د اودخان» شروع به فعالیت کرد.

رهبر این حزب، گلبدین حکمتیار از پشتون هاى ایالت تاجیک نشین قندوز است. وى به همین جهت نه در بین طبقات سنتى جوامع قبیله اى پشتون جایگاه محکمى داشته است و نه در ایالات غیرپشتون نشین شمالى از پشتوانه اجتماعى برخوردار بوده است. اما حزب اسلامى وى که به شدت از اخوان المسلمین مصر و نگرش اسلامى مولانا ابوالعلاء مودودى رهبر حزب جماعت اسلامى پاکستان تاثیر گرفته بود، توانست در بسط یک جریان اسلامگراى اخوانى در دانشگاه کابل موفقیت هایى داشته باشد و نیز پس از فرار حکمتیار از افغانستان در سال ۱۹۷۵ میلادى (۱۳۵۴ ه.ش) وى توانست دوستان قدرتمندى در پاکستان مسکن جدید خود بیابد که در راس همگى آنها «ضیاءالحق» رئیس جمهور پاکستان و از متحدان حزب جماعت اسلامى پاکستان قرار داشت

حکمتیار و حزب اسلامى وى در دهه هاى ۸۰ و ۹۰ میلادى در مناطق پشتون نشین در داخل خاک پاکستان و نیز در خاک افغانستان به میزانى از نفوذ دست پیدا کردند. با این وجود در زمان کمونیست ها، حکومت مجاهدین و قدرت طلبان هیچ گاه به قدرتى فراتر از یک گروه سیاسى مخالف و یک نیروى متوازن کننده قواى سیاسى تبدیل نشدند.

حکمتیار در اواخر حکومت طالبان و پس از حمله آمریکا به طالبان، پیشنهاد همکارى به طالبان جهت مقاومت در برابر حمله آمریکا را داد. ولى طالبان و ملامحمد عمر که با حکمتیار و حزب اسلامى او اختلاف عقیده اصولى داشتند از همکارى با حکمتیار خوددارى کرده و پیشنهاد همکارى وى را رد کردند ولى پس از سقوط طالبان و قدرت گرفتن دولت موقت افغانستان، حزب اسلامى و طالبان متحد استراتژیک یکدیگر شدند و با هم به مبارزه با دولت کرزاى و نیروهاى آمریکایى مستقر در افغانستان پرداختند. حزب اسلامى در دو سال و نیم اخیر تحرکات خود را بسیار زیاد کرده است. این حزب بنا به بعضى از گزارش ها حدود یکصد موشک «استینگر» بازمانده از دوران مقاومت علیه شوروى را در اختیار گرفت و از زمان سقوط طالبان در مناطق وزیرستان و پیشاور شروع به فعالیت علیه دولت افغانستان کرد.

اوج فعالیت هاى حزب اسلامى حکمتیار علیه دولت حامد کرزاى، کودتاى نافرجام در فروردین ۱۳۸۱ بود که به دنبال آن ۲۶۰ نفر از اعضاى حزب اسلامى به وسیله پلیس کابل دستگیر شدند. فعالیت هاى حزب اسلامى حکمتیار در دو سال گذشته یکى از مشکلات دولت افغانستان و نیز ناکامى حزب اسلامى حکمتیار در مبارزه اى اساسى با دولت افغانستان مدتى است که عناصرى در حزب اسلامى و دولت افغانستان را متمایل به مصالحه با یکدیگر و رسیدن به تفاهم بین دولت افغانستان و این حزب کرده است. به نظر مى رسد که بتوان مصالحه اخیر دولت کرازى با حزب اسلامى افغانستان را در راستاى مسائل ذیل دانست:

۱- حزب اسلامى حکمتیار یک گروه نظامى و سیاسى معارض با دولت انتقالى افغانستان بوده است و در بعضى نواحى مثل منطقه شرقى یا استان هیلمند داراى قدرت و نفوذ است. از طرفى دیگر عملیات انتحارى متعددى نیز علیه دولت و نیروهاى خارجى ترتیب داده است. مصالحه بین دولت و این حزب کمک عمده اى در برقرارى ثبات و امنیت در افغانستان است.

۲- موضع گروه ها و افراد ذى نفوذ پشتون نزدیک به حامد کرزاى هم چون: اشرف غنى احمد زى (وزیر مالیه)، على احمد جلالى (وزیر داخله) و عبدالرحیم وردک (معاون وزیر دفاع) پس از سیاست هاى اخیر کرزاى در برابر نیروهاى سیاسى قوى غیر پشتون تضعیف گردیده است. زیرا کرزاى پس از عزل محقق از وزارت برنامه به جاى وى رمضان بشر دوست شخصیت فرهیخته از قوم هزاره را که تحصیلکرده ایران و فرانسه است به وزارت برنامه انتخاب کرد نه وابستگانى از قوم پشتون را و در قضایاى هرات و فاریاب نیز در برابر اسماعیل خان و دوستم با وجود تلاش قوم گرایان با مدارا برخورد کرد. به نظر مى رسد رجال پشتون نزدیک به حامد کرزاى تلاش دارند با جلب همکارى حزب اسلامى افغانستان که از عناصر قوم گراى پشتون تشکیل شده است ضمن حل و فصل اختلافات داخلى پشتو ن ها، جبهه سیاسى پشتون ها را در داخل افغانستان تقویت نماید و حتى راه را براى همکارى با دیگر نیروهاى پشتون همچون گروه هاى میانه رو طالبان فراهم کند.

۳- حزب اسلامى در ایالت وزیرستان نفوذ قابل توجهى دارد. همکارى این حزب با دولت افغانستان به عملیات نیروهاى نظامى پاکستان و دولت آمریکا در این استان پشتون نشین پاکستان کمک مى کند.

۴- حزب اسلامى افغانستان در گذشته یکى از متحدان سیاست خارجى پاکستان بوده است. در دو سال و نیم گذشته نیز حکمتیار در پیشاور پاکستان مستقر بوده و نیروهاى او نیز در اردوگاه شبستوى مشغول آموزش بوده اند. با توجه به رابطه عمیقى که بین حزب اسلامى و دولت پاکستان وجود داشته است مى توان بازگشت حزب اسلامى به صحنه سیاسى افغانستان و تقویت احتمال تفاهم دولت افغانستان با طالبان میانه رو را در راستاى سیاست تقویت نقش پاکستان در فضاى سیاسى افغانستان دانست و باید منتظر بود که موضع پاکستانى ها در افغانستان قدرتمندتر از گذشته شود. با وجود این مسائل هنوز در اهمیت مصالحه حزب اسلامى با دولت افغانستان جاى شک و تردید فراوان وجود دارد. زیرا عنصر اصلى حزب اسلامى یعنى: «گلبدین حکمتیار» در این مصالحه نقشى نداشته و حتى در چند هفته گذشته با تعریف و تمجید از فعالیت هاى «مقتدى صدر» در عراق نشان داده است که همچنان بر موضع خود در مبارزه با آمریکا یى ها و دولت حامد کرزاى که دوست آمریکا است مصمم است
.


چرا امریکاییها اسرائیل را ترجیح میدهند



اهداف یک بازیگر با توجه به ماهیت حیات داخلى، شرایط بین المللى و درک بازیگر از جایگاه جهانى و اعتبار داخلى دیگر بازیگران شکل مى گیرد.

این اهداف در قوام دادن به چشم اندازهاى سیاست خارجى از وزن و وجاهت یکسان بهره مند نیستند.

آمریکا به عنوان مطرح ترین کشور در سطح جهان این ضرورت انکارناپذیر را در تمامى سطوح درک کرده که سیاست خارجى بر محوریت منافع ملى حیات یابد. به دلیل این جایگاه است که یک تعریف کلى و همه گیر از منافع ملى در سطح جامعه آمریکا مقبولیت یافته است و تصمیم گیرندگان در بطن آن به تعریف حزبى و سیاسى خاص از منافع ملى مى پردازند. به همین جهت سیاست گذارى آمریکا در گستره گیتى در پنجاه سال گذشته با وجود حضور یازده رئیس جمهور مختلف از دو حزب متفاوت و گرایش هاى ارزشى متمایز در یک چارچوب و مسیر مشخص و معین بوده است.

سیاست خارجى آمریکا در رابطه با کشورهاى آمریکاى لاتین در این رابطه شکل نمى گیرد که در ایالات کلیدى کالیفرنیا، تگزاس، آریزونا و فلوریدا، پر از مهاجران اسپانیولى است و ترکیب جمعیتى به شدت به نفع مهاجران آمریکاى لاتین در حال دگرگونى است. سیاست آمریکا در قبال مکزیک و دیگر کشورهاى آمریکاى لاتین در رابطه با این مسئله حیات نمى یابد که ایالت کالیفرنیا که بیشترین مهاجران اسپانیولى زبان را در خود جاى داده است، اولین ایالت از ایالات پنجاه گانه است که در آن سفیدپوستان در اقلیت قرار دارند. اولویت آمریکا در شکل دادن سیاست خارجى خود در رابطه با این حوزه جغرافیایى در درجه اول، متاثر از تعریفى است که آمریکا از منافع ملى دارد. در رابطه با اسرائیل و اعراب هم مى بایستى در همین راستا حرکت کرد. به این معنا که آمریکا در درجه اول براساس درکى که از منافع ملى خود دارد به تعریف روابط خود با اسرائیل و اعراب مى پردازد.

بیش از پنج میلیون یهودى مقیم آمریکا هستند و تقریباً همین تعداد هم مسلمان که اکثراً از خاورمیانه مهاجرت کرده اند. بنابراین با آگاهى از تعداد برابر مسلمانان و یهودیان آمریکایى این تصور نباید شکل بگیرد که چون یهودیان در آمریکا بیشترین میزان تمرکز را در خارج از اسرائیل دارند دولت آمریکا به آنها باج مى دهد. حمایت و طرفدارى وسیع دولتمردان آمریکایى از حکومت لهستان در الحاق به ناتو و سپردن مسئولیت فرماندهى نیروهاى اشغالگر در مرکز عراق به این کشور و اعطاى قراردادهاى پرسود مالى در فرآیند بازسازى عراق صرفاً به این دلیل نیست که لهستانى ها بیشترین مهاجران اروپاى شرقى به آمریکا هستند بلکه نحوه چیدمان لهستان در عراق با توجه به منافع ملى آمریکا شکل گرفته است.

مولفه دیگرى که نقش تعیین کننده اى در حیات دادن به اهداف آمریکا در خاورمیانه عربى دارد زیر بناهاى فکرى و فلسفى و روابط بین گروهى در جامعه ایالات متحده است. به عبارت دیگر زیربناها و روبناها تاثیرگذارترین عامل در قوام دادن عملکرد دولتمردان آمریکایى در خاورمیانه عربى است. ارزش هاى نظام سرمایه دارى، آمریکا را موظف مى سازد به حمایت از ساختارهایى بپردازد که محوریت سود و بازار را در سیاست هاى اقتصادى اعمال نماید. تساهل مذهبى، اخلاق فرد محور، الگوهاى دموکراتیک، وجود فرصت هاى برابر رشد اجتماعى و عدم ضرورت وجود برابرى که از ویژگى هاى حیات اجتماعى در آمریکاست، این الزام را در حیطه سیاست خارجى پدید مى آورد که کشورهایى را مورد حمایت قرار دهد که در این قالب ها جاى بگیرند. این بدان معنا نیست که در صورت لزوم از واحدهاى سیاسى که کمترین ارزشى براى این عناصر را قائل نیستند حمایت نشود.

اما این تنها در صورتى امکان پذیر است که منافع ملى آن را نادیده و مجاز بشمرد. در حیطه روابط بین المللى حاکمیت زور و اولویت قدرت در حیات دادن به روابط بین بازیگران یک اصل است، بدین لحاظ آمریکا هرگاه الزامى ایجاب کند از سیاست ها و حکومت هایى هم که کاملاً در جهت متضاد با ارزش هاى آمریکا هستند نیز حمایت مى کند. گرمى روابط نزدیک آمریکا با عربستان سعودى با وجود اینکه حیات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى به شدت در تعارض با ارزش هاى آمریکایى است به وضوح گواهى بر این واقعیت است. نخبگان آمریکایى به لحاظ اهمیتى که براى ارزش هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خود قائل هستند رفتارهاى سیاسى خود را با عربستان تنظیم مى کنند. بدین ترتیب بدیهى است که گرایش و نگرش مثبت تر به بازیگرانى داشته باشند که همسویى فکرى، فلسفى و مادى بیشترى با آنان داشته باشند. نخبگان به علت اینکه نقش اساسى و کلیدى در شکل دادن به فضاى فکرى حاکم بر جامعه به افکار عمومى دارند و از سویى دیگر بخشى از آنان طراحان و مجریان اهداف سیاست خارجى هستند، از اهمیت گسترده اى در قلمرو سیاست خارجى برخوردار هستند. به لحاظ تنیدگى قواى مقننه و مجریه و حضور گروه هاى ذى نفوذ در شکل دادن به سیاست خارجى آمریکا تنها در صورتى یک خط مشى با ثبات و مبتنى بر اجماع شکل مى گیرد که نخبگان به طور فعال از سیاست خاصى دفاع کنند و آن را براى کشور مطلوب و براى خود مفید بیابند.

مولفه دیگرى که دولتمردان آمریکایى در تعیین خط مشى هاى سیاست خارجى به آن توجه مى کنند ماهیت جامعه در تمامى ابعاد آن در کشور مقصد است. چگونگى رابطه حکومت و مردم، میزان تاثیرگذارى مردم بر حکومت و بالعکس، کارکردهاى اقتصادى و معیارهاى تنظیم کننده روابط گروه ها، همگى عواملى هستند که معین مى کند حکومت از چه میزان پذیرش ارزشى و چه اندازه کارایى مدیریتى در جامعه برخوردار است. هر چه تطابق ارزشى وسیع ترى بین مردم و حکومت و رضایت مندى گسترده ترى از کارآمدى ارگان هاى حکومتى وجود داشته باشد آن واحد سیاسى از قدرت مانور بیشترى در صحنه نظام بین الملل برخوردار است. بازیگرانى که از حمایت و پشتیبانى مردم در داخل برخوردارند از آسیب پذیرى کمترى در تعاملات بین المللى برخوردار هستند. بدین جهت دولت آمریکا سیاست هاى خود را در قبال حکومت ها به گونه اى شکل مى دهد که به لحاظ همسانى ارزش ها و ملاک ها مشکلى در همخوانى با آن کشور به وجود نیاید. در بستر چنین درکى آمریکائیان در قبال این چنین حکومت هایى از دادن امتیاز و مصالحه دریغ نمى کنند و حتى المقدور در راستاى خواست هاى آنان حرکت مى کنند. این بدان معناست که در صورت بروز اختلاف منافع با آمریکا، دولت هاى دموکراتیک هیچ گاه در مقابل آمریکا تسلیم نمى شوند، زیرا نماینده واقعى مردم خود هستند.

در پى به قدرت رسیدن هایدر در اتریش، آمریکا به جهت مخالفت با نظرات یهودستیزى این فرد تنها اقدامى که انجام داد فرا خواندن سفیر خود بود.

توانایى آمریکا در اعمال فشار بر اتریش بسیار محدود بود چرا که مردم اتریش به طور آزاد تصمیم گرفته بودند که چه افرادى را در حکومت مطلوب مى یابند. در حالى که آمریکا هنگامى که به دلایل عدیده حضور ادوارد شواردنادزه در گرجستان را بر خلاف منافع خود دید به ایشان فشار آورد که به طور مسالمت آمیز قدرت را ترک کند. ادوارد شواردنادزه به جهت اینکه از حمایت مردم برخوردار نبود و در چارچوب هاى دموکراتیک در پهنه سیاست عمل نمى کرد فاقد حمایت و پشتیبانى آحاد مردم بود، به همین لحاظ هم براى مقابله با فشار آمریکا امکان توسل به حمایت مردم را فاقد بود. رهبر گرجستان قدرت را تحت فشار ترک کرد چرا که آمریکا بر این مسئله وقوف داشت که او فاقد جایگاه در جامعه به لحاظ ماهیت غیردموکراتیک است. رهبران و حکومت هایى که از مشروعیت و اعتبار ارزشى در جامعه خود برخوردار نیستند به شدت در برابر فشارهاى آمریکا آسیب پذیرند و در نتیجه به شدت مستعد امتیاز دادن به آمریکا برخلاف منافع ملى و در جهت حفظ منافع فردى هستند.

مولفه دیگرى که در شکل دادن به اهداف سیاست خارجى آمریکا در رابطه با دیگر بازیگران بین المللى نقش دارد جایگاه و اعتبار بازیگر در سطح نظام بین الملل است. کشورها با توجه به عملکرد رهبران، میزان رفاه اقتصادى، شکل ساختارهاى سیاسى و میزان پویایى فرهنگى از موقعیت هاى متفاوتى در نظام بین الملل برخوردار هستند. کشورهایى که حکومت هاى دموکراتیک، رهبران مردم گرا، مردم مرفه و نوزایى فرهنگى داشته باشند از منزلت و وجاهت بیشترى در نزد دیگر بازیگران بین المللى برخوردار هستند. ممکن است سیاست هاى جهانى این بازیگران یا عملکردهاى منطقه اى آنان مورد چالش و انتقاد قرار گیرد اما به جهت نگاه مثبت به عملکرد داخلى این حکومت ها، انتقاد نقدهاى برون مرزى که از این بازیگران صورت مى گیرد از سر تحقیر و پایین نگرى نخواهد بود.


پاییز سیاسی مجاهدین

حدود یک سال پیش هنگامى که محمد محقق وزیر پلان (برنامه ریزى) دولت موقت افغانستان در پى یک مشاجره سخت لفظى با اشرف غنى احمدزى وزیر مالیه موقعیتش در معرض خطر قرار گرفت، بدون هیچ درنگى همقطارانش در کابینه که به «جهادى ها» موسوم هستند، به حمایت از او برخاستند. در این رویارویى که در حقیقت زورآزمایى بود بین مجاهدین سابق و تکنوکرات هاى پیرامون حامد کرزاى، هر دو طرف براى افشاى ماهیت طرف مقابل از عبارات نوظهورى نیز بهره جستند که پیش از آن در ادبیات سیاسى افغانستان رایج نبود. بدین ترتیب بود که مجاهدین به «جنگ سالاران» موسوم شدند و طرف مقابل یعنى تکنوکرات هاى هوادار حامد کرزاى به «سگ شویان» بازگشته از غرب شهرت یافتند که در سال هاى سخت جهاد علیه تجاوز شوروى براى کشورشان هیچ زحمتى نکشیده اند و به مدد تحولات اخیر به یکباره بر سر خوان از پیش گسترده نشسته اند. از دید سیاسى شاید یکى از جالب توجه ترین قسمت این همگرایى در حمایت از محقق، فراقومى و فرامذهبى بودن آن بود. در واقع در کابینه کسانى به حمایت از محقق برخاستند که تا قبل از روى کار آمدن دولت موقت حامد کرزاى و مدتى پیشتر از آن، دشمنان سرسخت قومى و مذهبى یکدیگر بودند. از همین زمان بود که فراکسیون یا جبهه همبستگى گروه هاى داراى سابقه جهادى به صورت غیررسمى شکل گرفت و کرزاى و همراهانش چاره اى جز عقب نشینى در برابر خواسته هاى آنان نداشتند.

در طول دو سال گذشته که حامد کرزاى زمام امور را در افغانستان به دست دارد، اتحاد و همبستگى گروه هاى جهادى هیچ گاه شکل منسجم و سازمان یافته به خود نگرفته است. این در حالى است که این گروه ها به خوبى از نفوذ تدریجى تکنوکرات هاى بازگشته از غرب در بدنه دولت که مى تواند براى منافع جهادى ها خطرآفرین باشد آگاهند. جبهه همبستگى گروه هاى جهادى به صورت رسمى فاقد یک سردسته و هماهنگ کننده مشخص بوده است و طیف وسیعى از شخصیت هاى جهادى را با ایده ها و عقاید متفاوت دربرمى گیرد. در این جبهه در یک سر طیف مى توان افراد تندرو مانند عبدالرسول سیاف را با عقاید تند وهابى گرى اش یافت و در سوى دیگر طیف گروه هاى جهادى شیعى را که اصولاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. نقطه میانى این طیف را افرادى چون برهان الدین ربانى، صبغت الله مجددى و ژنرال محمدقاسم فهمیم تشکیل مى دهند که هر کدام دسته و گروه سیاسى خاص خود را دارند. به صورت غیررسمى برهان الدین ربانى به عنوان هماهنگ کننده این جبهه و یکى از کاندیداهاى اصلى ریاست جمهورى در مقابل کرزاى مطرح بوده است، اما ویژگى هاى ساختارى گروه هاى شکل دهنده این جبهه که هریک بر مبناى معیارهاى قومى _ مذهبى سازمان یافته اند، باعث شده است که جایگاه وى بیش از نقش یک ریش سفید ارتقا نیابد.

اما به رغم این ناهماهنگى ها، در طول دو سال گذشته حس مشترک ترس از حذف شدن باعث گردیده است که این طیف در مقابل بسیارى از تصمیمات کرزاى و همکارانش قدرتمندانه عمل کنند و مسیر تصمیمات را به سمت و سوى منافع خود به چرخش درآورند. آنها حدود یک یک سال پیش در یک اقدام هماهنگ در حذف یک وزیر تکنوکرات و قدرتمند (سیما ثمر وزیر زنان) با بهانه قرار دادن اینکه اظهارات وى ضد اسلامى بوده است کرزاى را وادار به عقب نشینى کردند. در جریان برپایى لویه جرگه اضطرارى و لویه جرگه تصویب قانون اساسى نیز بر سر مسائل بنیادى مانند اسلامى شدن جمهورى افغانستان و گنجاندن بندهاى تامین کننده منافع شان در قانون اساسى کوتاه نیامدند.
لویه جرگه تصویب قانون اساسى افغانستان را باید نقطه تلاقى نمودار قدرت جبهه گروه هاى جهادى و تکنوکرات ها به حساب آورد که از دید دیگر به معناى آخرین زورآزمایى قدرتمندانه مجاهدین نیز بوده است. نمودار نشان دهنده قدرت گروه هاى جهادى از ابتداى روى کارآمدن دولت حامد کرزاى از یک نقطه بسیار بالا آغاز شد. طى دو سال گذشته هر چند که این نمودار با یک شیب ملایم سیر نزولى داشته است، اما این سیر نزولى هیچ گاه در حدى نبوده که موقعیت سران مجاهدین را به مخاطره بیندازد. به موازات آن، نمودار قدرت گروه مقابل، یعنى تکنوکرات ها با همان شیب ملایم سیر صعودى داشته است. پس از یک سال ونیم کشمکش، براى نخستین بار در جریان لویه جرگه قانون اساسى بود که کرزاى توان چانه زنى با رهبران مجاهدین را در خود احساس کرد و بر مبناى قاعده بده بستان در برابر برخى خواسته هاى مجاهدین کوتاه آمد، ولى در مورد مسائل مهمى مانند استقرار نظام ریاستى به جاى پارلمانى بسیار قاطعانه و بدون گذشت عمل کرد. پس از تصویب قانون اساسى در لویه جرگه بود که نمودار قدرت مجاهدین یکباره با شیب تند شروع به تنزل کرد. آشفتگى سران مجاهدین را از آغاز تنزل قدرت در تغییر ویژگى هاى رفتارى صبغت الله مجددى اولین رئیس جمهور عصر مجاهدین مى توان به خوبى مشاهده کرد.

در میان رهبران گروه هاى جهادى، صبغت الله مجددى به میانه روى، مدارا و داشتن رابطه نیک و فارغ از تعصب با همه گروه ها و شخصیت ها معروف است. مجددى از معدود بازماندگان یکى از خاندان هاى معروف و منتسب به فرقه نقشبندیه است و شاید همین سابقه صوفى گرى در این خاندان به ویژگى هاى رفتارى همراه با تساهل و تسامح وى موثر بوده است. مجددى و حزب تحت رهبرى اش در معادلات سیاسى افغانستان جایگاه و نقش موثرى نداشته اند، اما به خاطر همان ویژگى هاى شخصیتى ذکر شده در بالا، از وجود وى در مواقعى استفاده مى شود که معمولاً رهبران سیاسى قادر نیستند بر سر امرى به توافق برسند. انتخاب مجددى به عنوان رئیس لویه جرگه که در آن تنش و بحران قابل پیش بینى بود، نیز به همین منظور صورت گرفت. اما در جریان برپایى جلسات پر تنش لویه جرگه هنگامى که حتى مجددى شکیبایى و خویشتندارى همیشگى اش را از کف داد و گروه هاى مخالف دیدگاه مجاهدین را به ارتداد و کمونیست بودن متهم کرد، این تغییر در شیوه رفتارش به معناى یک عصبانیت زودگذر نبود، بلکه بیش از هر چیزى صداى آغاز ریزش قدرت مجاهدین از آن شنیده مى شد.

اینک که بیش از پنج ماه به انتخابات ریاست جمهورى و پارلمان افغانستان باقى نمانده است، به نظر مى رسد ریزش در دیوار قدرت نه چندان استوار مجاهدین آغاز شده است. آنها دیگر مانند یک سال پیش در برابر کرزاى و هوادارانش هماهنگ عمل نمى کنند و این امر بیش از هر چیزى بیانگر آشفتگى در بدنه این جبهه است. پس از تصویب قانون اساسى که منجر به تثبیت اقتدار کرزاى گردید، چهره هاى شاخص آن بیشتر به اقدامات و تلاش هاى انفرادى روى آورده اند.
برهان الدین ربانى که از او به عنوان رقیب بالقوه حامد کرزاى در انتخابات ریاست جمهورى نام برده مى شد، دیگر ادعاى کاندیداتورى به نمایندگى از مجاهدین را ندارد. گفته مى شود او با کرزاى بر سر به دست آوردن ریاست شوراى ملى یا پارلمان آینده افغانستان به توافق رسیده است. به نظر مى رسد عبدالرسول سیاف ایده مشهورش راجع به زنان و شیعیان را از حافظه پاک کرده است. حدود ۱۵ سال قبل هنگامى که گروه هاى جهادى موسوم به «گروه هاى هفتگانه» در پاکستان بر سر تأسیس یک دولت در تبعید مشغول چانه زنى بودند، سیاف در جواب خبرنگاران راجع به مشارکت زنان و شیعیان در دولت موقت گفته بود من در هیچ جاى شرع محمدى مطلبى راجع به «زن» و «شیعه» ندیده ام که باید آنان هم در امر مملکت دارى شرکت کنند! محمد کریم خلیلى از چهره هاى شاخص شیعیان و معاون کرزاى در موارد متعددى که با خواسته ها و آینده هزاره ها مرتبط بوده است سکوت اختیار کرده و در مورد وى نیز گفته مى شود که با کرزاى بر سر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى به توافق رسیده است.

ژنرال محمدقاسم فهیم تنها وزیر دفاع کرزاى نیست، مهمتر از این او جانشین و میراث دار اصلى احمدشاه مسعود به حساب مى آید. به همین دلیل در ابتداى روى کار آمدن حکومت کرزاى در واقع این ژنرال فهیم بود که به مدد قدرت نظامى اش عملاً کابینه دولت موقت را اداره مى کرد و راجع به عزل و نصب والى ها و فرمانداران تصمیم مى گرفت. اما اینک به نظر مى رسد صفحه برگشته و او بسیارى از مؤلفه هایى را که اقتدارش را شکل مى داد از دست داده است. او به عنوان جانشین مسعود نتوانسته است یکپارچگى حزب جمعیت را حفظ کند، به نحوى که این حزب عملاً بر سه دسته تحت رهبرى ربانى، یونس قانونى و احمد ولى مسعود برادر احمدشاه مسعود تقسیم شده است.
 
پروسه خلع سلاح عمومى در آغاز کارش بر روى پنجشیر، دره اى که آمریکایى ها به همان اندازه روس ها از آن مى ترسند، انگشت گذاشت و مقدار زیادى از ذخیره تسلیحاتى بازمانده از زمان احمدشاه مسعود را از این دره بیرون آورد. در مورد آینده سیاسى فهیم نیز گمانه زنى هاى متعددى وجود دارد، اما این پیش بینى که او هم به خاطر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى در دوره آینده مجبور است با کرزاى کنار بیاید به حقیقت نزدیکتر است.

در چنین فضا و شرایطى بود که حدود یک ماه پیش مرد قدرتمند و با نفوذ هزاره ها محمد محقق براى دومین بار در کابینه با اشرف غنى احمدزى که از او به عنوان موتور اصلى گرداننده دولت کرزاى یاد مى شود، درگیر یک مشاجره سخت شد. اما همان طور که شاید خود محقق هم پیش بینى مى کرد، برخلاف سال قبل دیگر سران مجاهدین قدرت و همبستگى لازم براى حمایت از او را نداشتند. بدین ترتیب کرزاى نه تنها در جایگزینى وى با یک وزیر تکنوکرات تردید نکرد بلکه آینده کاندیداتورى محقق را به عنوان یک رقیب بالقوه در انتخابات ریاست جمهورى با ابهام و تردید مواجه کرد.
اما قضیه در همین حد خاتمه نیافت. براى جبهه مجاهدین به همان اندازه که یک ماه پایانى سال ۸۲ همراه با عقب نشینى و از دست دادن چند سنگر مهم بود، سال جدید نیز با بدبیارى آغاز شد. در نخستین روزهاى سال ۸۳ میرویس صادق وزیر هوانوردى و فرزند اسماعیل خان والى قدرتمند غرب افغانستان در یک منازعه نظامى کشته شد و در عرض یک ماه این دومین عضو مهم جبهه مجاهدین بود که کابینه را ترک مى کرد. هرچند که خود اسماعیل خان از یک ترور مرگبار جان سالم به در برد، اما ورود نیروهاى دولت مرکزى به هرات پس از کشته شدن وزیر هوانوردى و اشغال نقاط حساس شهر توسط این نیروها و اضافه بر آن تهدید کرزاى مبنى بر اینکه پس از این در افغانستان هیچ فرمانده نظامى حق داشتن ارتش خصوصى را ندارد و نیروهاى نظامى اسماعیل خان باید خلع سلاح شوند، نمى تواند نویددهنده یک فرجام خوب براى اسماعیل خان و به تبع آن مجاهدین باشد. هنوز کمى زود است که راجع به زوال نهایى قدرت گروه هاى جهادى سخن گفته شود. آنها هنوز هم بسیارى از اهرم هاى قدرت را در اختیار دارند. از سوى دیگر تداوم امنیت در افغانستان با تنزل قدرت مجاهدین ارتباط مستقیم دارد. اما اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، در اینکه پاییز سیاسى مجاهدین آغاز شده است نباید تردید کرد.