از این وحشت یکی گشته فراری
یکی دایم به حال سوگواری
یکی هم رفته که ملا شود لیک
شده یک بم گذار انتحاری
تو را آن می فروشد می خرد این
و یا می بازد آن و می برد این
مگر ای آشیان صاحب نداری؟
که تا آن می نشیند می پرد این
مکن تحقیر دیگر کشورم را
کم از شعله مدان خاکسترم را
که می خواهم میان دشمنانش
بگیرم اندکی بالا سرم را