چرا امریکاییها اسرائیل را ترجیح میدهند



اهداف یک بازیگر با توجه به ماهیت حیات داخلى، شرایط بین المللى و درک بازیگر از جایگاه جهانى و اعتبار داخلى دیگر بازیگران شکل مى گیرد.

این اهداف در قوام دادن به چشم اندازهاى سیاست خارجى از وزن و وجاهت یکسان بهره مند نیستند.

آمریکا به عنوان مطرح ترین کشور در سطح جهان این ضرورت انکارناپذیر را در تمامى سطوح درک کرده که سیاست خارجى بر محوریت منافع ملى حیات یابد. به دلیل این جایگاه است که یک تعریف کلى و همه گیر از منافع ملى در سطح جامعه آمریکا مقبولیت یافته است و تصمیم گیرندگان در بطن آن به تعریف حزبى و سیاسى خاص از منافع ملى مى پردازند. به همین جهت سیاست گذارى آمریکا در گستره گیتى در پنجاه سال گذشته با وجود حضور یازده رئیس جمهور مختلف از دو حزب متفاوت و گرایش هاى ارزشى متمایز در یک چارچوب و مسیر مشخص و معین بوده است.

سیاست خارجى آمریکا در رابطه با کشورهاى آمریکاى لاتین در این رابطه شکل نمى گیرد که در ایالات کلیدى کالیفرنیا، تگزاس، آریزونا و فلوریدا، پر از مهاجران اسپانیولى است و ترکیب جمعیتى به شدت به نفع مهاجران آمریکاى لاتین در حال دگرگونى است. سیاست آمریکا در قبال مکزیک و دیگر کشورهاى آمریکاى لاتین در رابطه با این مسئله حیات نمى یابد که ایالت کالیفرنیا که بیشترین مهاجران اسپانیولى زبان را در خود جاى داده است، اولین ایالت از ایالات پنجاه گانه است که در آن سفیدپوستان در اقلیت قرار دارند. اولویت آمریکا در شکل دادن سیاست خارجى خود در رابطه با این حوزه جغرافیایى در درجه اول، متاثر از تعریفى است که آمریکا از منافع ملى دارد. در رابطه با اسرائیل و اعراب هم مى بایستى در همین راستا حرکت کرد. به این معنا که آمریکا در درجه اول براساس درکى که از منافع ملى خود دارد به تعریف روابط خود با اسرائیل و اعراب مى پردازد.

بیش از پنج میلیون یهودى مقیم آمریکا هستند و تقریباً همین تعداد هم مسلمان که اکثراً از خاورمیانه مهاجرت کرده اند. بنابراین با آگاهى از تعداد برابر مسلمانان و یهودیان آمریکایى این تصور نباید شکل بگیرد که چون یهودیان در آمریکا بیشترین میزان تمرکز را در خارج از اسرائیل دارند دولت آمریکا به آنها باج مى دهد. حمایت و طرفدارى وسیع دولتمردان آمریکایى از حکومت لهستان در الحاق به ناتو و سپردن مسئولیت فرماندهى نیروهاى اشغالگر در مرکز عراق به این کشور و اعطاى قراردادهاى پرسود مالى در فرآیند بازسازى عراق صرفاً به این دلیل نیست که لهستانى ها بیشترین مهاجران اروپاى شرقى به آمریکا هستند بلکه نحوه چیدمان لهستان در عراق با توجه به منافع ملى آمریکا شکل گرفته است.

مولفه دیگرى که نقش تعیین کننده اى در حیات دادن به اهداف آمریکا در خاورمیانه عربى دارد زیر بناهاى فکرى و فلسفى و روابط بین گروهى در جامعه ایالات متحده است. به عبارت دیگر زیربناها و روبناها تاثیرگذارترین عامل در قوام دادن عملکرد دولتمردان آمریکایى در خاورمیانه عربى است. ارزش هاى نظام سرمایه دارى، آمریکا را موظف مى سازد به حمایت از ساختارهایى بپردازد که محوریت سود و بازار را در سیاست هاى اقتصادى اعمال نماید. تساهل مذهبى، اخلاق فرد محور، الگوهاى دموکراتیک، وجود فرصت هاى برابر رشد اجتماعى و عدم ضرورت وجود برابرى که از ویژگى هاى حیات اجتماعى در آمریکاست، این الزام را در حیطه سیاست خارجى پدید مى آورد که کشورهایى را مورد حمایت قرار دهد که در این قالب ها جاى بگیرند. این بدان معنا نیست که در صورت لزوم از واحدهاى سیاسى که کمترین ارزشى براى این عناصر را قائل نیستند حمایت نشود.

اما این تنها در صورتى امکان پذیر است که منافع ملى آن را نادیده و مجاز بشمرد. در حیطه روابط بین المللى حاکمیت زور و اولویت قدرت در حیات دادن به روابط بین بازیگران یک اصل است، بدین لحاظ آمریکا هرگاه الزامى ایجاب کند از سیاست ها و حکومت هایى هم که کاملاً در جهت متضاد با ارزش هاى آمریکا هستند نیز حمایت مى کند. گرمى روابط نزدیک آمریکا با عربستان سعودى با وجود اینکه حیات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى به شدت در تعارض با ارزش هاى آمریکایى است به وضوح گواهى بر این واقعیت است. نخبگان آمریکایى به لحاظ اهمیتى که براى ارزش هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى خود قائل هستند رفتارهاى سیاسى خود را با عربستان تنظیم مى کنند. بدین ترتیب بدیهى است که گرایش و نگرش مثبت تر به بازیگرانى داشته باشند که همسویى فکرى، فلسفى و مادى بیشترى با آنان داشته باشند. نخبگان به علت اینکه نقش اساسى و کلیدى در شکل دادن به فضاى فکرى حاکم بر جامعه به افکار عمومى دارند و از سویى دیگر بخشى از آنان طراحان و مجریان اهداف سیاست خارجى هستند، از اهمیت گسترده اى در قلمرو سیاست خارجى برخوردار هستند. به لحاظ تنیدگى قواى مقننه و مجریه و حضور گروه هاى ذى نفوذ در شکل دادن به سیاست خارجى آمریکا تنها در صورتى یک خط مشى با ثبات و مبتنى بر اجماع شکل مى گیرد که نخبگان به طور فعال از سیاست خاصى دفاع کنند و آن را براى کشور مطلوب و براى خود مفید بیابند.

مولفه دیگرى که دولتمردان آمریکایى در تعیین خط مشى هاى سیاست خارجى به آن توجه مى کنند ماهیت جامعه در تمامى ابعاد آن در کشور مقصد است. چگونگى رابطه حکومت و مردم، میزان تاثیرگذارى مردم بر حکومت و بالعکس، کارکردهاى اقتصادى و معیارهاى تنظیم کننده روابط گروه ها، همگى عواملى هستند که معین مى کند حکومت از چه میزان پذیرش ارزشى و چه اندازه کارایى مدیریتى در جامعه برخوردار است. هر چه تطابق ارزشى وسیع ترى بین مردم و حکومت و رضایت مندى گسترده ترى از کارآمدى ارگان هاى حکومتى وجود داشته باشد آن واحد سیاسى از قدرت مانور بیشترى در صحنه نظام بین الملل برخوردار است. بازیگرانى که از حمایت و پشتیبانى مردم در داخل برخوردارند از آسیب پذیرى کمترى در تعاملات بین المللى برخوردار هستند. بدین جهت دولت آمریکا سیاست هاى خود را در قبال حکومت ها به گونه اى شکل مى دهد که به لحاظ همسانى ارزش ها و ملاک ها مشکلى در همخوانى با آن کشور به وجود نیاید. در بستر چنین درکى آمریکائیان در قبال این چنین حکومت هایى از دادن امتیاز و مصالحه دریغ نمى کنند و حتى المقدور در راستاى خواست هاى آنان حرکت مى کنند. این بدان معناست که در صورت بروز اختلاف منافع با آمریکا، دولت هاى دموکراتیک هیچ گاه در مقابل آمریکا تسلیم نمى شوند، زیرا نماینده واقعى مردم خود هستند.

در پى به قدرت رسیدن هایدر در اتریش، آمریکا به جهت مخالفت با نظرات یهودستیزى این فرد تنها اقدامى که انجام داد فرا خواندن سفیر خود بود.

توانایى آمریکا در اعمال فشار بر اتریش بسیار محدود بود چرا که مردم اتریش به طور آزاد تصمیم گرفته بودند که چه افرادى را در حکومت مطلوب مى یابند. در حالى که آمریکا هنگامى که به دلایل عدیده حضور ادوارد شواردنادزه در گرجستان را بر خلاف منافع خود دید به ایشان فشار آورد که به طور مسالمت آمیز قدرت را ترک کند. ادوارد شواردنادزه به جهت اینکه از حمایت مردم برخوردار نبود و در چارچوب هاى دموکراتیک در پهنه سیاست عمل نمى کرد فاقد حمایت و پشتیبانى آحاد مردم بود، به همین لحاظ هم براى مقابله با فشار آمریکا امکان توسل به حمایت مردم را فاقد بود. رهبر گرجستان قدرت را تحت فشار ترک کرد چرا که آمریکا بر این مسئله وقوف داشت که او فاقد جایگاه در جامعه به لحاظ ماهیت غیردموکراتیک است. رهبران و حکومت هایى که از مشروعیت و اعتبار ارزشى در جامعه خود برخوردار نیستند به شدت در برابر فشارهاى آمریکا آسیب پذیرند و در نتیجه به شدت مستعد امتیاز دادن به آمریکا برخلاف منافع ملى و در جهت حفظ منافع فردى هستند.

مولفه دیگرى که در شکل دادن به اهداف سیاست خارجى آمریکا در رابطه با دیگر بازیگران بین المللى نقش دارد جایگاه و اعتبار بازیگر در سطح نظام بین الملل است. کشورها با توجه به عملکرد رهبران، میزان رفاه اقتصادى، شکل ساختارهاى سیاسى و میزان پویایى فرهنگى از موقعیت هاى متفاوتى در نظام بین الملل برخوردار هستند. کشورهایى که حکومت هاى دموکراتیک، رهبران مردم گرا، مردم مرفه و نوزایى فرهنگى داشته باشند از منزلت و وجاهت بیشترى در نزد دیگر بازیگران بین المللى برخوردار هستند. ممکن است سیاست هاى جهانى این بازیگران یا عملکردهاى منطقه اى آنان مورد چالش و انتقاد قرار گیرد اما به جهت نگاه مثبت به عملکرد داخلى این حکومت ها، انتقاد نقدهاى برون مرزى که از این بازیگران صورت مى گیرد از سر تحقیر و پایین نگرى نخواهد بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد