'افغانستان خمیرمایه لازم برای احیای روند بهبود و بازسازی را دارد'

چه در داخل و چه در سطح بین المللی، به تدریج این اشتراک نظر شکل می گیرد که احتمال دارد افغانستان درحال لغزش به سوی هرج و مرج باشد.

این نظر یک مشکل اساسی دارد و یک نکته اساسی را فراموش کرده است: اینکه در افغانستان ابزارها و عناصری وجود دارد که اگر انسجام و سازمان یابد، می توان با کمک آنها فرآیند حرکت به سوی ایجاد کشوری باثبات، مرفه و دموکراتیک را بار دیگر به جنبش درآورد.

اگر شکست جزو گزینه های جامعه بین المللی در افغانستان نیست، باید تلاش ها بر بازگرداندن اعتماد به افغان ها و ایجاد خوشبینی در آنها نسبت به آینده ای درخشان متمرکز شود تا به شرکایی فعال در نبرد علیه خشونت و بی نظمی بدل شوند.

مشکل از ناکامی در سازگاری با بستری متحول شونده، از نفس افتادن فرآیند حرکت در جهت یک برنامه معتبر توسعه و استفاده ناموزون و بی حساب از خشونت آب می خورد.

 افغانستان امروز در منطقه و جهان

در مقایسه با سال 2001 که اشتراک نظری جهانی وجود داشت دایر بر اینکه ثبات در افغانستان یک فریضه است، اکنون فضای داخلی، منطقه ای و بین المللی تغییر کرده است.

وفاق منطقه ای یا تضعیف شده یا کاملا درهم شکسته و افغانستان و پاکستان به جای دست زدن به شراکتی که منافع متقابل آنها اقتضا می کند، سرگرم مشاجره و تبادل اتهامات هستند و روسیه، هند و ایران نیز در رابطه با افغانستان پیام های ضد و نقیض می فرستند و هر کدام به طور جداگانه و بدون هماهنگی با دیگران عمل می کنند.

با اینکه جامعه بین المللی در مورد کشورسازی در افغانستان به اتفاق نظر رسیده است، اما سازوکارهای بدیع و ضروری برای اجرا، هماهنگ سازی و نظارت بر این طرح هنوز وجود ندارد.

به علاوه افکار عمومی در کشورهایی که نیروهای نظامی خود را به افغانستان فرستاده اند نیز درباره درستی این تصمیم دچار تردید شده است.

در فاصله سال های 2001 تا 2005 پیشرفت هایی به سوی استقرار یک دولت مشروع مرکزی که به تدریج اعتماد مردم را جلب کرد حاصل شد.

اما اکنون به نظر می رسد که دولت توان بالقوه حرکت در این زمینه را از دست داده باشد.

دولت هنوز موفق به ایجاد اتفاق نظر پیرامون یک دستور کاری مشخص برای رسیدگی به چالش های فعلی یا بنا کردن نهادهایی که می توانند نیاز به برقراری حکومت قانون، امنیت و توسعه اقتصادی را برآورده کنند نشده است.

سامانه توزیع کمک ها نیز به جای تقویت توانمندی های افغانستان، باعث ایجاد یک نظام موازی بوروکراتیک که بسیاری از نیروهای نخبه را به جای دستگاه های دولتی جذب سازمان های امدادرسانی می کند شده و به انزجار مردم دامن زده است.

درحالی که اکثر افغان ها از فقر شدید رنج می برند، گروه کوچکی از قاچاقچیان و سودجویان پول های کلان به جیب زده اند و درحال زایل کردن اقتدار دولت هستند.

شبکه های تروریستی نیز از بدبینی موجود در میان مردم به عنوان فرصتی طلایی استفاده کرده و با جسارت پیش تاخته اند.

در ضمن خشونتی که برای مهار تروریسم به کار گرفته می شود، به نوبه خود احساس ناامنی را در میان مردم افزایش داده است.

اما می توان این روندهای منفی را متوقف کرد. سرمایه ها و امکاناتی وجود دارد که می توان آنها را بسیج کرد.

پیش از این مجموعه ای از برنامه های توسعه ملی در افغانستان به اجرا گذاشته شده است که بیانگر توانایی اجرایی و مدیریتی افغان ها است.

اصلاحاتی در زمینه های پولی و مالی انجام شده است که از جمله می توان به ساماندهی و جذب 500 میلیون دلار سرمایه گذاری خصوصی در صنعت مخابرات و تضمین ارائه خدمات توسط بخش خصوصی به مردم اشاره کرد.

همچنین یک برنامه میان مدت از سرمایه گذاری های عمومی برای ایجاد درآمدهای کافی جهت فراهم کردن شالوده های مالی لازم برای گرداندن امور دولت آماده شده است.

با افزایش ارزش محصولات معدنی در بازارهای جهانی، منابع غنی مس، آهن، سنگ مرمر و زغال افغانستان می تواند این کشور را به یک بازیگر مهم منطقه ای بدل کند.

نخستین مورد استقرار نیروهای ناتو در خارج از اروپا که به افغانستان مربوط می شود، نباید تردیدی در مورد حمایت جامعه بین المللی از این کشور باقی بگذارد.

 چه باید کرد؟

رویکرد تازه همچنین نیازمند پرهیز از تله های آشکار است.

افغانستان و شرکای خارجی آن باید از متهم کردن یکدیگر درباره کاستی های موجود خودداری کنند و به یاد داشته باشند که هیچ کدام به تنهایی قادر به برطرف کردن مشکلات نیستند.

به علاوه هیچ کدام نمی توانند دست روی دست بگذارند و اجازه وقوع بدترین حوادث را بدهند و آنوقت درصدد مهار اوضاع برآیند.

باید در مقابل خصوصی سازی امر تامین امنیت - چه از طریق شبه نظامیان یا شرکت های خصوصی - مقاومت کرد چرا که باعث بروز خشونت های روزمره می شود و تنها اعتماد مردم به حکومت قانون را خدشه دار می کند.

عناصر یک استراتژی چیست؟ حامد کرزی رییس جمهور افغانستان و دولت این کشور انتخابی پیش رو دارند: یا می توانند قاطعانه عمل کنند و نام خود را در تاریخ به عنوان بنیانگزاران ملتی آبرومند ثبت کنند یا به عنوان کسانی در تاریخ از آنها یاد شود که فرصتی طلایی را هدر دادند.

آنها باید تعهد خود به حکومت قانون و مسئولیت پذیری را نشان دهند.

آنها در درجه اول باید یک دیوان عالی تاسیس کنند که نمونه و سرمشق استقلال باشد.

ثانیا برای مبارزه با فساد باید کمسیسون هایی با اعضای داخلی و خارجی تشکیل دهند که قادر به تحقیق در زمینه ادعاهای فساد در بالاترین سطوح و اعمال تحریم های لازم باشد.

ثالثا آنها باید در پی حکومت داری صحیح باشند. رابعا آنها باید فرصت هایی برابر برای نسل جوان ایجاد کنند. و آخر اینکه استراتژی امنیتی باید از اساس متحول شود.

از سوی دیگر حمایت منطقه ای از دولت افغانستان باید تجدید شود و به خصوص پاکستان باید به این نتیجه برسد که امنیت و ثبات افغانستان به امنیت و ثبات آن کشور ارتباط مستقیم دارد.

عدم توازن میان بودجه نظامی و توسعه از سوی جامعه بین المللی باید برطرف شود: مکانیسم های تازه ای لازم است تا به افغان ها برای بازسازی کشورشان جان تازه ای بخشد.

از آنجا که کلید رفاه در تجارت منطقه ای و سرمایه گذاری نهفته است، کشورهای حوزه خلیج فارس می توانند نقش مهمی بازی کنند.

هرچند استفاده از قوه قهریه لازم خواهد بود، باید در چارچوب یک استراتژی جامع کشورسازی قرار داده شود.

استراتژی مبارزه با مواد مخدر نیز باید برای اطمینان از همسویی آن با هدف کلی، مورد بازبینی قرار گیرد.

مردم افغانستان در سال 2001 با آغوش باز از نیروهای خارجی کمک امنیتی و ائتلافی استقبال کردند.

با اتخاذ تدابیر درست، می توان و باید این حسن نیت را بار دیگر به دست آورد.

دولت و شرکای بین المللی آن باید با تدبیر، تعهد و نیروی ماندگار، به یافتن راه حل ها کمک کنند و تسلیم پیشگویی های ارضاکننده نشوند.

۲۴۸۹۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد